اما روزانه به صدها چنین پیام عنوانی دریچه امید مواصلت میورزند .
خواستم با شما عزیزان یکی آنرا شریک بسازم ، تا اینکه به مستحقین و نیازمندان کمک شوید .
پیام صوتی شان چنین بود .
« سلام بیادر قند .
سر ما ای روز ها آمده ، یک کمی کمک کنین .
بیچاره ، غریب و مسکین شدیم »
از صحبت هایش معلوم می شد که خانم تحصیل کرده است .
با صدای خفه و گریه آلود ، اضافه می کند .
« شوهرم کراچی وان است »
گلویش می فشارد و گریه خود را گرفته نمی تواند ، با مشکل ادامه می دهد .
«تا به شام کراچی وانی می کند، دو یا سه نان میاره ، سه تقسیم میکنم و سه وقت میدهیم .
پنج دانه طفل خورد سال دارم .
همو نان بعضی وقتها کمی میکند ،و بعضی وقت هابرای مه هم نمیرسد.
قسم حق نداری بیادر جان ، شکم گشنه خواب کردم.
مه نا چار هستم ، که دست به شما دراز کنم .
از خدا میشود ، از شما میشه ، کمک کنین .
از شش ماه ایسو ، روی چربی ره ندیدیم ، امی نان خشکه پیدا کنیم ، خدا ره شکر می کنیم .
سه ماه کرای خانه مانده ، نمی دانم کدامیشه برای تان قصه کنم .
شما به ما کمک کنین ، خدا به شما » …
عقب پیام گریه و ناله اطفال اش به گوش می رسید .
باور کنید که تمام پیام های ارسالی به دریچه امید ، هر یک آن غم انگیز می باشد .
دوستان عزیزیکه آماده اندکترین کمک و مساعدت با هموطنان نیازمند تان هستید ، لطفا و لطفا از طریق نهاد با اعتماد تان یعنی خیریه دریچه امید یاری رسانید .
خداوند اجربزرگی را نصیب شما و خانواده های تان گرداند .
با عرض حرمت
هیئت رهبری دریچه امید
Saboor Kamal